برای همیشه، فرمانده هوگو چاوز !
ترجمه توسط حمید محوی ترجمه توسط حمید محوی

 


              


وقتی یک فرد انقلابی که جامۀ تاریخ  و آرمان  کشورش و آمریکای ما را بر تن پوشیده و زندگی اش را صرف متحقق ساختن آن در عالم واقع می سازد، مشکل بتوانیم در مرگ او اندوه عمیقمان را التیام دهیم. انقلابی بولیواری که علاوه بر نظریات و آرمان هایش، بهترین گرما و درک و صداقت و همبستگی انسانی حاصل ملت های «مستیزو» شدۀ ما را با خود حمل می کرد، خصوصیتی که همبستگی فزاینده و عمیق او را با مردم ونزوئلا برای تحکیم عدالت و انقلاب اجتماعی روشن می سازد، که تمام ملت های دیگر را در آمریکای لاتین ما متأثر ساخته بود و متأثر خواهد ساخت.

در این صورت باید بدانیم که چاوز به عنوان الگو و آرمان هایش در ونزوئلا و در تمام آمریکای لاتین ادامه خواهد داشت، سرزمینی که میراث گرانبهائی بر جا گذاشته زیرا قاطعانه وحدت و انسجام کشورهای ما در راستای کاهش فقر و از میان بردن آن، و در راستای روزهای نوین گسترش اقتصادی و اجتماعی را به واقعیت تبدیل کرد. برای استقلال و حاکمیت هر یک از ملت های ما، به همین علت عشق و ایمانی که او بین ما تقسیم  کرد، از این بابت چیزی از شادی ما نکاسته است.

ولی چنین مشاهداتی، در عین حال مخالفتهای ناامید کننده ای نیز دارد و برنمی تابد که نور عشق و گرمای انقلابی شخصیت و آرمان های چاوز در ونزوئلا و در آمریکای لاتین بتابد – و برای امروز تا فرداهای دور بپاید. این مخالفتها نفرتی است از سوی آنهائی که شکست خوردند، و به هر طریقی و تا آخرین لحظه سعی کردند او را حذف کنند، و برای باز پس گرفتن کنترل ونزوئلا و منطقه ضد انقلاب را راه اندازی کردند.

چند سال پیش از این از خودم می پرسیدم، و همکاران کانادائی نیز از من می پرسیدند که منشأ این تنفر به این آشکاری در رسانه ها و دوایر سیاسی کانادا و ایالات متحده، و به همین گونه در محافل نخبگان برخی کشورهای آمریکای لاتین، و بسیاری از کشورهای اروپائی در کجاست. آیا تنها به دلیل نظریات انقلابی او بوده، که در انتخابات پیروز می شده و  پس از برچیدن فقر و بی سوادی، و فراهم ساختن سقف خانه برای همگان «الگوی بدی» به آمریکای لاتین نشان می داده، و منافع خصوصی را در سطح ملی و خارجی به مخاطره می انداخته است؟

بی گمان، همین ها دلایل اصلی را تشکیل می دادند، ولی پشت تمام این دلایل، دلیل نابخشودنی دیگری وجود داشت، که من وقتی در کانادا برای آژانس خبری مکزیکی «نونیمکس» کار می کردم، در مصاحبات متعدد پیرامون موضوع چاوز با سیاستمداران، کارفرمایان، روزنامه نگاران و کارشناسان کانادائی، آمریکائی و اروپائی ، بارها احساس کرده بودم. نفرت طبقاتی، از برج دیدبانی «فرهنگ متمدنانۀ» خودشان نسبت به آمریکای لاتینی ها، و بازهم بیشتر نسبت به رهبران آنها، و چونکه ما اوو مارالس خودمان را در بولیوی داریم – که با شخصیت خاص خودش کاملا اختلاط نژادی با سرخپوستان بومی، تولد فرهنگ ها و ملت های بومی، وسعت فرهنگی، سادگی، صراحت و قاطع بودن ملت های ما  را بازنمائی می کند، تمام این موارد  کاملا قابل درک بود و در نتیجه نفرت طبقاتی غالبا با تحقیر همراه می شد.

بیش از دو دهه برای الیگارشی و امپریالیسم به هیچ عنوان قابل قبول نیست که ونزوئلا، کشوری با بزرکترین ذخیرۀ نفتی جهان، رئیس جمهوری داشته باشد که علاوه بر انقلابی بودنش، یک «متیس» (دو رگه و مخلوط شده با نژاد سرخپوست) باشد و عادات بدی مانند اتحاد با مردم و گوش کردن به آنها را داشته باشد، که با یکدیگر در شادی جشن بگیرند  و برای دفاع از منافع ملی سازماندهی کند.

او را بخاطر صراحتش وقتی که می بایستی از منافع ونزوئلا و آمریکای لاتین دفاع کند و بخاطر بی احترامی به «نشان و تشریفات» دیپلماتیک نمی بخشیدند. و باز هم او را بخاطر اقدامات قاطعانه برای جلوگیری از  تبعیت مردم منطقه از پیمان نامه های میان قاره ای آمریکا (جنوبی، مرکزی، شمالی) برای مراودات آزاد ، بیش از تمام موارد دیگر نبخشیدند، همان گونه که در اجلاس قاره های آمریکائی در شهر کبک به سال 2001 به روشنی آشکار شد.

آنچه را که در اینجا نوشتم، از زبان وزیر کانادائی، در خروج از یک گردهمآئی شنیدم که نخست وزیر کانادائی استفان هارپر به رئیس جمهور مکزیک در آن دوران، ویچنت فوکس در اوتاوا گفته بوده است.

الیگارشی امپراتوری، همان گونه که واکنش رئیس جمهور بارک اوباما و نخست وزیر کانادا استفان هارپر نشان می دهد، نه چاوز را می بخشد و نه اکثریت دولت مداران منطقه را که اتحادیۀ کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب را ایجاد کردند، یعنی اتحادیه ای که ایالات متحده و کانادا در آن غایب هستند، یعنی دو کشوری که در کودتا علیه رئیس جمهور قانونی هندوراس، مانوئل زلایا، دست داشتند. دو کشوری که فورا کودتا علیه رئیس جمهور لوگو در پاراگوئه را به رسمیت شناختند و چندین سال است که در ایجاد نا آرامی و شورش در ونزوئلا شرکت دارند.

به همین علت آنچه که در مورد مرگ رهبر بزرگ بولیواری گفتند، جای شگفتی باقی نمی گذارد : بارک اوباما گفت که : «در این دوران بحرانی به دلیل مرگ رئیس جمهور هوگو چاوز، ایالات متحده پشتیبانی خود را از مردم ونزوئلا اعلام کرده و روی منافع خود برای گسترش مناسبات سازنده با دولت ونزوئلا تأکید دارد. با ونزوئلائی که برگ تازه ای را در تاریخ خود آغاز می کند، ایالات متحده برای ارتقاء اصول دموکراتیک، قانونیت و احترام به حقوق بشر به تداوم تعهداتش پایبند است.»

بی هیچ شرمی، نخست وزیر کانادا استفان هارپر عملا «شاد باش مرگ» هوگو چاوز را اعلام کرد، به همان شکلی که مجلۀ «کانادین پروگروسیو» (1) بر اساس توضیحات آژانس «کانادین پرس» از واکنش رئیس دولت کانادا نوشته است : هارپر تنها کلمات دلپذیری برای مردم ونزوئلا به زبان آوردکه رهبر کاریسماتیک چپ آنها را پشت سرش بر جا گذاشته است. نخست وزیر اظهار داشت که به مردم ونزوئلا تسلیت می گوید و برای همکاری با جانشین او و رهبران دیگر در منطقه، برای ساختن نیم کره ای موفق تر، مطمئن تر و دموکراتیک تر،  به آینده می نگرد». هارپر اضافه کرد که او چشم انتظار است که مرگ چاوز آیندۀ امیدوار کننده تری برای مردم ونزوئلا داشته باشد : «در این فرصت کلیدی، امیدوارم که مردم ونزوئلا از این پس بتواند آینده ای روشنتر را برای خودشان فراهم سازند که بر اساس اصول آزادی، دموکراسی، قانونیت و احترام به حقوق بشر تکیه داشته باشد».

یعنی  مواردی که این دو (هارپر و اوباما) در کشور خودشان رعایت نمی کنند. برای حفظ خود در دولت، نخست وزیر کانادا آقای هارپر هر وقت ضروری دانسته پارلمان را تعطیل کرده و دموکراسی پارلمانی سالهاست که در اوتاوا ورشکسته شده. در مورد انتخابات، حزب محافظه کار هارپر طی انتخابات 2011 برای پیروزی اش متهم به اعمال غیر قانونی در برخی مناطق است – با مدرک - . روی مسئلۀ قانونیت و مسئولیت، و احترام به حقوق بشر، دولت های هارپر بدترین الگوهای تاریخ معاصر کانادا را تشکیل می دهند. به همین علت می توانیم بگوییم که هارپر نمایندۀ کانادا و مردم کانادا نیست.

در مورد «اصول دموکراتیک، قانونیت و احترام به حقوق بشر» که رئیس جمهور، اوباما به آن اشاره می کند، چه می توانیم بگوییم ؟ حرف چندانی نداریم، بجز این که بگوییم اصول دموکراتیک تنها برای قدرتمندان و ثروتمندان وجود دارد. قانون نیز تنها برای حفاظت از ثروتمندان وجود دارد، ولی به ندرت برای بی نوایان کار کرده و هرگز در مورد کلاهبرداری های بانکی تحقیقی انجام نداده در حالی که سنگینی تمام این بزهکاریها روی دوش آنهائی است که مالیات می پردازند. در زمینۀ مسائل مرتبط به حقوق بشر، در مورد رئیس جمهور آمریکا چه می توانیم بگوییم  که برای به قتل رساندن شهروندان آمریکائی و خارجی در هر نقطه از جهان از قدرتش استفاده می کند، و تظاهرات صلح جویانه را در کشور خودش سرکوب می کند و کارنامۀ تمام حملات و جنگهائی که برای دستیازی به منابع طبیعی خاورمیانه، آسیا، و آفریقا صورت داده، مرگ تعداد بی شماری از شهروندان را نشان می دهد.

تقریبا تمام دولت های جهان، تمام احزاب پیشرو و چپ در مرگ هوگو چاوز ادای احترام کرده اند و به مردم ونزوئلا تسلیت گفته اند. کانادا و ایالات متحده بیش از هر زمان دیگری منزوی شده اند، و تمام این موارد حاکی از یادمان اثر فرمانده هوگو چاوز است.

تمام این درد و رنجها و اتحاد باید به نیروئی برای تداوم مبارزه تبدیل شود. ونزوئلا، مردم ونزوئلا و انقلابشان تنها نیست.

نوشتۀ آلبرتو رابیلوتا

Alberto Rabilotta

 

مرکز مطالعات جهانی سازی، 6 مارس 2013

http://www.mondialisation.ca/pour-toujours-commandant-hugo-chavez/5325545

Notes

[1http://www.canadianprogressiveworld…

 


روزنامۀ حزب کمونیست کانادا (مارکسیست – لنینیست)

شمارۀ 35- 6 مارس 2013

  

بیانیۀ مبتذل و تأسفبار استفان هارپر نخست وزیر کانادا

به مناسبت درگذشت  هوگو چاوز را محکوم می کنیم


حزب کمونیست کانادا (مارکسیست – لنینیست) بیانیۀ بی فرهنگ و بی تمدن نخست وزیر کانادا را محکوم می کند، که به مناسبت واقعه ای اندوه بار مانند در گذشت رهبر تاریخی ونزوئلا، رئیس جمهور فرمانده هوگو چاوز منتشر شد.

نخست وزیر کانادا با انگیزه ای که به تعاریف دوران جنگ سرد باز می گردد و به عنوان یک ضد کمونیست عمیق، و خلاف هر گونه بینش مدرن یا در حد کمتری خلاف هر گونه بینش انسانی نسبت به حقوق، چنین واکنشی از خود نشان داده است.

او نمی خواهد بپذیرد که ثروت عظیمی با عرق جبین و کار مردم آمریکای لاتین و کارائیب به وجود آمده، و شرکت های انحصاری در آمریکای شمالی که بسیاری از آنها دفتر مرکزیشان در کانادا بر پا شده، آنها را چپاول کرده اند. به عنوان رئیس دولت کشوری مثل کانادا که در این چپاول شرکت داشته است، دست کم با فروتنی باید می پذیرفت که رئیس جمهور چاوز قویا در ترمیم این بی عدالتی نقش به سزائی ایفا کرد که توسط انحصارات آمریکای شمالی و جاسوسان و مأموران سیاسی آنها دائما تکرار می شد.

نخست وزیر جشمانش را به روی واقعیت سال 2013 می بندد. مردم ونزوئلا پنجمین جمهوری خود را بر اساس اصول بولیواری بنیانگذاری کرده اند که حافظ حاکمیت و حق تعیین سرنوشتشان می باشد، و چنین امری برای آنها ارزش والائی دارد.

استفان هارپر، نخست وزیر کانادا قادر نیست درک کند که مردم ونزوئلا، تمام آمریکای لاتین و کارائیب وارث شجاعت، شرافت و امیدی هستند که فرمانده هوگو چاوز برای آنها بر جا گذاشته است. آنها شاهدان زندۀ هستند که نشان داده اند که می توانند با شرافت زندگی کنند، بی آن که با فقدان تغذیۀ، بی سوادی و ناامیدی روبرو باشند، یعنی الگوئی انسانی برای تمام مردم جهان. نخست وزیر کانادا نمی تواند درک کند که جهانی وجود دارد که نه تنها ونزوئلا را درک می کند بلکه کانادا را نیز می فهمد، یعنی جائی که مردم به شکل مستقل فکر می کنند، و از قلبشان تبعیت می کنند و با تلاشهایشان به زندگی ادامه می دهند، و از دست آوردهای زندگی شان دفاع می کنند، همان گونه که فرمانده هوگو چاوز از این دست آوردها دفاع کرد.

برای ارتقاء ایدئولوژی و نظریات مبتذلش، استفان هارپر از دفتر نخست وزیری اش برای کشاندن شاخصه های دیپلماسی متمدنانه در گل و لای استفاده می کند.


ونزوئلا بیانیۀ نخست وزیر کانادا را نپذیرفت

معاون وزیر ونزوئلا برای امور آمریکای شمالی، کلودیا سالمو، بخاطر بیانیۀ نخست وزیر استفان هارپر طی نامه ای به دولت کانادا اعتراض کرد. متن کامل نامۀ اعتراضی او را در زیر بخوانید :


در اینجا وزیر امور خارجۀ اقتدار خلق جمهوری بولیواری در ونزوئلا قویا و مشخصا علیه بیانیه های حساس و بی مناسبتی که توسط نخست وزیر کانادا استفان هارپر به تاریخ 5 مارس 2013  مطرح گردیده، در حالی که مردم ونزوئلا در سوگ رئیس جمهور فرمانده هوگو چاوز فریاس اشک می ریزند، معترض است.

وزیر امور خارجۀ اقتدار خلق جمهوری بولیواری، به نام خلق حاکم که از تاریخ 1998 آزادانه و به شکل دموکراتیک سرنوشت سوسیالیستی را برگزیده است، مجبور است به نمایندۀ دولت کانادا یادآور شود که به یمن انقلاب بولیواری است که ایندۀ ما به عنوان حزب مستقل و حاکم، به یمن میراثی که رهبر تاریخی ما، رئیس جمهور فرمانده هوگو چاوز فریاس بر جا نهاده، بیش از هر زمانی روشن و امیدوارکننده بوده و هست.

جمهوری بولیواری در ونزوئلا با تکیه به نهادهای مستحکمی که بر اساس قانون اساسی 1999 پایه ریزی شده به مردم ونزوئلا اجازه می دهد که از حق حاکمیت خود و حق تعیین سرنوشت بهره مند شوند و آزادانه راه سوسیالیسم بولیواری را در پیش گیرند. چنین رویکردی، ضامن راه آینده و خوشبختی برای همگان است.

کاراکاس، 6 مارس 2013

 


March 7th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی